والدینی که باور به خداگونه بودن خود دارند، خود را قانونگذار، قاضی و دادستان می دانند و احکام را نه بر حسب انصاف، بلکه مطابق میلشان وضع می کنند. زمانی که فردی رفتارهای معیوب والدین سمی اش را توجیه کند، در اصل حقی را به والدینش اعطا می کند که خود هموارد آن رنج برده و آسیب دیده است. یعنی در اصل می پذیرد که آنچه آنها با او کرده اند قسمت و سرنوشتش بوده و حتما برای شکل گیری شخصیتش لازم بوده است، اما باید بدانیم که این باوری غلط و در عین حال رایج در بین بسیاری از فرزندان آسیب خورده ی والدین سمی است. این فرزندان جایگاه والدین خود را جایگاهی خدایی و غیر قابل خدشه می دانند، درحالی که والدین عادی به ساختن چنین جایگاه کاذبی در ذهن فرزندان خود نیاز ندارند. آنها محبت می کارند و عشق درو میکنند در حالی که والدین سمی ترس می کارند و انسانهایی سردرگم و سرخورده تحويل جامعه می دهند.
برگرفته از کتاب والدین سمی به نویسندگی دکتر سوزان فوروارد، انتشارات درسا
نظرات کاربران